تبادل ارز و جاذبه های خود را در روند معاملات

  • 2022-04-4

سوم. کاستی های نظریه اوکا

مایس (1992) "نسبتا مرموز" اعلام می کند که "ادبیات مربوط به ادغام پولی چنان تحت سلطه نظریه بهینه منطقه ارزی موندل بوده است". توضیحات خود او "اهمیت ماندل و شیکاگو" و "جنجال نرخ ارز ثابت در برابر انعطاف پذیر" در زمینه اقتصاد بین الملل در دهه 1960 است و همچنین "کلمه"بهینه" همیشه جذابیت ویژه ای برای اقتصاددانان داشته است".

مک کینون از دانشگاه استنفورد, که خود 1963 مقاله بیشتر توسعه یافته بود نظریه اوکا, بعد (1994) نوشت که

"در اوایل دهه 1960 نظریه اوکا هنوز تحت سلطه ایده کنشگری اقتصاد کلان کینزی بود. استقلال پولی ملی در نوع خود مثبت تلقی می شد و به عنوان بخشی از بسته جبران شوک های ناشی از بخش خصوصی بود."

نتیجه این بود که اثر تثبیت کننده نرخ ارز شناور را بیش از حد ارزیابی کنیم و مزایای نرخ های ثابت یا اتحادیه ارز را دست کم بگیریم. تحولات نظری بعدی (که ممکن است تجربه بعدی را اضافه کند) "این باور را از بین برد که در بلندمدت بین تورم و بیکاری معامله وجود دارد".

"این کاهش اعتماد به نفع اختیار ملی یا منطقه ای در سیاست های اقتصاد کلان تعادل استدلال را به سمت مناطق ارزی بزرگتر و کوچکتر متمایل کرده است".

سایر منتقدان نظریه اوکا نیز مشاهدات مشابهی را انجام داده اند. تورستن پیترز (1995) پنج "نگرانی جدی" در مورد "نظریه و کاربرد تجربی" را فهرست می کند:

  • مزایای اشتراک یک ارز مشترک را دست کم می گیرد;
  • این "فاقد شاخص های عملیاتی برای تحرک عامل, باز بودن و تنوع";
  • فرض "توهم پول" غیرواقعی است (به "انعطاف پذیری دستمزد و قیمت" در بالا مراجعه کنید);
  • این "ایستا است زیرا تغییرات احتمالی در رفتار عوامل اقتصادی ناشی از تشکیل یک منطقه ارزی مشترک را در نظر نمی گیرد" (به "نقد لوکاس" در بالا مراجعه کنید) و
  • این واقعیت را نادیده می گیرد که "تحولات نرخ ارز ممکن است تحت فشارهای سوداگرانه غیر مرتبط با اصول اقتصادی باشد".

در سال های اخیر اکثر اقتصاددانان نه تنها ایمان خود را به "فعالیت اقتصاد کلان" از لحاظ نظری مجاز با نرخ ارز انعطاف پذیر از دست داده اند. همچنین بسیاری از ایمان خود را به توانایی تغییرات نرخ ارز برای اصلاح عدم تعادل ناشی از شوک های نامتقارن از دست داده اند.

مک کینون (1963) از ابتدا استدلال کرده بود که برای تجارت اقتصاد باز بخش قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی در خارج سیاست نرخ ارز ابزار تعدیل نامناسبی است. به ویژه اقتصادهای باز کوچکتر نمی توانند با تغییرات نرخ ارز از خود دفاع کنند.

همانطور که بردز و دریسکول (1990) بیان کردند:

"در منطقه ای که کشورهای نسبتا بزرگ کالاهای قابل معامله بخش و یکپارچه سازی بازده چیزی تقریبی به برابری قدرت خرید, تغییرات نرخ ارز می تواند شرایط تجارت و دستمزد واقعی را تحت تاثیر قرار نمی و, در نتیجه, اصلاح کسری خارجی."

پاسخ به شوک های تحت نرخ ارز ثابت یا انعطاف پذیر به صورت تجربی و با استفاده از مدل های مختلف اقتصادسنجی تست شده است. امرسون و همکاران. (1992) از مدل تلاش اتحادیه اروپا استفاده کرد. این نشان می دهد که شوک 5 درصدی به تقاضای صادرات فرانسه تاثیر قابل توجهی بر تولید فرانسه داشته است. تحت یک برابری ثابت برای فرانک, خروجی کاهش یافت 1.3% در سال اول, و در زمان هفت سال برای بازیابی به پایه. تحت نرخ ارز فرانک انعطاف پذیر, سقوط اولیه در خروجی تنها بود 0.6%; اما بهبود در زمان دیگر. بلکه و گروس (1997) مطالعه مشابهی را با استفاده از مدل چند حالته صندوق بین المللی پول گزارش کردند. کاهش تولید ناشی از کاهش 5 درصدی صادرات تنها نیمی از یک درصد از تولید ناخالص داخلی تحت نرخ ثابت نسبت به نرخ ارز انعطاف پذیر بود.

یک سوال مهم مرتبط این است که نوسانات نرخ ارز به خودی خود به عنوان یک عامل بازدارنده برای تجارت عمل می کند و از این رو رفاه کلی را کاهش می دهد. یکی از استدلال های مهم مورد استفاده برای حمایت از شترمرغ استرالیایی بوده است که "یک بازار واحد نیاز به یک ارز واحد", خطرات ارز یکی از موانع تجاری باقی مانده اصلی در اتحادیه اروپا. به این مخالفان شترمرغ استرالیایی پاسخ داده اند که هیچ شواهد واقعی وجود دارد که نوسانات نرخ ارز را کاهش می دهد تجارت; و که خطرات ارز را می توان در برابر طفره.

در سوال اول, شواهد تجربی در واقع مبهم است (نگاه کنید به جعبه 2). دوم اینکه رفتار واقعی بازارهای مبادله مرتبط است. پروفسور چارلز گودهارت (1988) به طور رنگارنگ به عنوان "یک پیاده روی تصادفی با یک لنگر کشیدن" توصیف کرده است و در اکتشاف "تعدادی از ناهنجاری های گیج کننده" یافت که "نرخ ارز رو به جلو تقریبا هیچ اطلاعاتی در مورد نرخ های نقطه ای بعدی ندارد".

در مقابل تحقیقات اخیر مزایای بیشتری را در ثبات نرخ ارز شناسایی کرده است. ایزنمن (1993) دریافت که

"یک رژیم نرخ ارز ثابت بیشتر منجر به سرمایه گذاری داخلی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی (سرمایه گذاری مستقیم خارجی) نسبت به یک نرخ ارز انعطاف پذیر است; این نتیجه گیری برای هر دو شوک واقعی و پولی اعمال می شود".

ایزنمن همچنین نشان داد که

"هزینه نوسانات نرخ ارز ممکن است سخت تر برای ردیابی از ادبیات قبلی فرض شد. برخی از این هزینه ها به صورت تنوع بیش از حد ظرفیت با استفاده از سرمایه گذاری مستقیم خارجی است و لزوما با کاهش حجم تجارت بین المللی نیست".

در نهایت تردیدهای گسترده و مداوم در مورد سازگاری نرخ ارز انعطاف پذیر با بازارهای بدون مانع وجود دارد. این تردیدها به صراحت در رابطه با ایجاد بازار واحد اتحادیه اروپا بیان شده است, به ویژه ترس از اینکه کشورهای داخل بازار, اما خارج از منطقه یورو, ممکن است در "کاهش ارزش رقابتی" شرکت کنند (نگاه کنید به دوبوسیو و کوویل 1996). ترس های مشابهی از "تجدید ارزیابی رقابتی" وجود دارد. به عنوان مثال بردز و دریسکول (1990) توضیح می دهند که چگونه

"با توجه به شوک عرضه در سراسر اروپا, کشورهای فردی می تواند سعی کنید برای کاهش اثرات تورمی در کشورهای خود را با افزایش نرخ بهره و, در نتیجه, نرخ ارز (قیمت ارز خارجی از یک واحد از ارز داخلی). ..استفاده از نرخ ارز برای کاهش تورم ممکن است منجر به تلافی شرکای تجاری و مارپیچ تورم ناشی از افزایش رقابتی نرخ ارز شود".

همه تغییرات نرخ ارز, مشاهده بلکه و ناخالص (1997) تغییر تقاضا از یک کشور به کشور دیگر, و در نتیجه همیشه برخی از "گدا تو همسایه" اثر.

رژیم های نرخ ارز جایگزین: درس های اخیر

دنیای دهه 1960 بسیار دور از جنبش سرمایه رایگان بود. کنترل های مبادله ای قاعده ای بود که دولت ها را با دفاع تکمیلی در برابر شوک های خارجی فراهم می کرد و اجازه می داد که نرخ ارز کم ارزش یا بیش از حد ارزشمند را برای دوره های قابل توجهی حفظ کنند.

این است که دیگر مورد. همانطور که ویمال (1996) مشاهده کرده است,

".. تجربه اخیر نشان می دهد که سودمندی نرخ ارز اسمی به عنوان ابزاری برای تعدیل اقتصاد کلان در اتحادیه اروپا در دنیای تحرکات سرمایه رایگان بسیار مشکوک است, جایی که بازارهای ارز اغلب در معرض بحران های سوداگرانه خودکفا هستند که نرخ ارز را برای مدت طولانی از جایی که اصول پیشنهاد می کنند دور می کند."

زمینه مقاله موندل در سال 1961 بحث در مورد ثابت یا شناور بودن نرخ ارز بود. با این حال, نه تنها سیستم برتون وودز سپس استفاده از, اما ترتیبات بعدی مانند سیستم پولی اروپا چیزی در بین بوده است: نرخ ارز شده اند "ثابت", اما قابل تغییر.

پروفسور الن والترز به عنوان مشاور اقتصادی یکبار مصرف خانم تاچر به یاد ماندنی از مکانیسم نرخ ارز اورژانس اظهار داشت که چنین سیستم هایی می توانند "نیمه پخته"شوند. هنگامی که با تضمین مداخله بانک مرکزی در حمایت از یک نرخ خاص ترکیب می شوند می توانند "شرط بندی یک طرفه"را در اختیار دلالان ارز قرار دهند.

جعبه 2: کند نوسانات نرخ ارز کاهش تجارت?

مقالات متعددی در گذشته اثرات تجارت بین المللی رژیم های جایگزین نرخ ارز را مطالعه کرده اند. اینها به ویژه تلاش کرده اند هر رابطه ای بین حجم تجارت و نوسانات نرخ ارز در طول زمان را تخمین بزنند: یعنی نوسانات.

مشکلات روش شناختی خاصی وجود دارد. مطالعه اخیر کمیسیون (1995) نشان می دهد که پس از فروپاشی سیستم برتون وودز در اوایل دهه 1970 نوسانات نرخ ارز (که به عنوان نوسانات روزانه یا ماه به ماه تعریف می شود) به طور قابل توجهی افزایش یافته است. تلاش برای تعیین اثر بر تجارت, با این حال, شده بود با "مشکلات اندازه گیری" و همچنین تغییرات در بازارهای مالی مانع: به عنوان مثال توسعه ابزارهای مصون سازی. تلاش های خود کمیسیون برای تجزیه و تحلیل وضعیت اتحادیه اروپا در سال های اخیر "گرفتار یک مشکل عمده اماری" شده بود: به عنوان مثال. وقفه در سری تجارت از 1 ژانویه 1993.

کمیسیون باعث می شود تمایز بین نوسانات , تعریف شده به عنوان نوسانات مکرر و کوتاه مدت; و انحراف , تعریف شده به عنوان نوسانات که کمتر اما مداوم تر هستند. برخی مطالعات (به عنوان مثال هوپر و کهلاگن, 1978) بر نرخ ارز اسمی متمرکز شده اند.

مطالعات اولیه در بیشتر موارد از داده های تجاری جمع شده در گروه های محصول استفاده می کردند. تحقیقات اخیر از داده های تفکیک شده توسط صنعت و کشور استفاده کرده است. تجزیه و تحلیل دقیق اثرات احتمالی تصمیمات صادرکنندگان ارز از صورتحساب را نشان داده است (بارون, 1973), با نوسانات مختلف موثر خطرات ارز, و از این رو قیمت ها و حجم. یک صادر کننده ممکن است قیمت ها را به ارز خریدار تعیین کند و عدم اطمینان تقاضای محصول را کاهش دهد.

به لحاظ نظری افزایش نوسانات نرخ ارز با افزایش ریسک و هزینههای مصونسازی بر حجم معاملات اثر منفی خواهد گذاشت. معاملات بین المللی به طور کلی شامل یک تاخیر زمانی قبل از صادرکنندگان دریافت پرداخت, و در نتیجه خطر ارز تنها می تواند از طریق بازارهای رو به جلو اجتناب. نوسانات تغذیه از طریق افزایش عدم اطمینان در مورد رابطه بین هزینه های تولید و بازده فروش, زمانی که هر دو متغیر در همان ارز بیان. این امر همچنین می تواند تمایل به تولید کالاهای غیر قابل معامله را ایجاد کند.

اما مطالعات تجربی به نتایج متفاوتی رسیده اند. هوپر و کوهلاگن نوسانات اسمی نرخ ارز را به جای حجم تجارت بر قیمت ها تاثیر گذاشتند. کوشمن با استفاده از نوسانات نرخ های واقعی خلاف این را پیدا کرد. اخار و هیلتون (1984) با ارزیابی تجارت بین ایالات متحده و المان دریافتند که نوسانات هم مستقیما و هم از طریق تغییرات قیمت بر حجم تجارت تاثیر می گذارد. کنن (1986) همچنین متوجه شد که نوسانات منفی بر حجم تجارت تاثیر می گذارد.

با این حال, مطالعات انجام شده توسط گوتور (1985), بیلی (1986) و صندوق بین المللی پول (1984) موفق به شناسایی چنین

اثر. مطالعه اخیر به ویژه بر این واقعیت متمرکز شده است که معاملات می توانند از طرق مختلف تامین مالی شوند و باعث ایجاد عدم قطعیت های مختلف شوند. سرمایه گذاری بین کشوری نیز تصویر را پیچیده کرد. این مطالعه به این نتیجه رسید که نوسانات نرخ ارز به میزان زیادی با تغییر در عملکرد تقاضا و عرضه برای ارز خارجی تعیین می شود که خود نتیجه نوسانات الگوهای تجاری است. بنابراین نوسانات نرخ ارز باید یک اثر در نظر گرفته شود نه یک علت.

مطالعه ای توسط پل دو گروو (1988) حتی نشان داد که افزایش خطر ارز در واقع می تواند

بسته به میزان ریسک گریزی یک صادر کننده را وادار به افزایش فعالیت های خود کند. با این حال, یکی دیگر از مطالعه د گرو (1997) به اثرات سیستم پولی اروپا نشان داد که تجارت در اروپا رشد سریع تر زمانی که تنوع نرخ ارز کم بود.

چگونه این نتایج مختلف تجربی با تجزیه و تحلیل نظری سازگار است? گاگنون (1989) یک توضیح داده است: اثرات نوسانات نرخ ارز در رابطه با سایر عوامل تعیین کننده کلان اقتصادی اندک است. پس از فروپاشی سیستم برتون وودز نوسانات نرخ ارز افزایش یافت اما همچنین کاهش فرایندهای ادغام تجارت و کاهش کلی نرخ رشد تولید. اثر نوسانات به طور مستقیم به خود اختصاص تنها 1% - 5% از تاثیر بر حجم تجارت.

کمیسیون همچنین اثرات قوی بر سایر متغیرهای اقتصادی شناسایی: مثلا, کسب و کار و مصرف کننده اعتماد و نرخ بهره کوتاه مدت. به نظر می رسد "تاثیر نسبتا قوی و متفاوتی بر رشد در قدردانی از کشورهای کاهش یافته"وجود دارد.

به نظر می رسد اقتصاددانان توافق کرده اند که عدم انطباق اثرات منفی قابل توجهی بر حجم تجارت دارد. شواهد دو دوره فرعی (69-1960 و 84-1973) نشان داد که تنوع طولانی مدت نرخ ارز واقعی به کاهش رشد تجارت کمک کرده است-حدود 20 درصد از کاهش رشد در مورد کشورهای صنعتی (ساپیر و سکت, 1995).

این واقعیت که نمی توان رابطه معناداری بین دو متغیر اقتصادی برقرار کرد البته به این معنی نیست که چنین رابطه ای وجود ندارد. مشکل ممکن است روش شناختی باشد: فقدان داده های کافی یا مشکل جداسازی متغیرها.

علاوه بر این, حتی اگر اثرات مطلوب بر تجارت نمی تواند شناسایی شود, ثبات نرخ ارز می تواند اثرات مثبت دیگر, به ویژه در برنامه ریزی سرمایه گذاری بلند مدت و در انجام سیاست های کلان اقتصادی به طور کلی. این در شواهد به کمیته فرعی پارلمان اروپا در امور پولی در یک جلسه در مورد این موضوع (پارلمان اروپا 1994) تاکید شد.

از لحاظ نظری, مداخله نامحدود خواهد دلالان ضرب و شتم. در عمل, مداخلات بزرگ و طولانی مدت می تواند خود را یک اثر بی ثبات کننده دارند, به ویژه با گسترش عرضه پول از کشورهایی که ارز در حال استفاده برای مداخله. در تحقیق تا حدودی تند در مورد وقایع "چهارشنبه سیاه" در سپتامبر 1992 مشخص شد که بوندس بانک حاضر نبوده است قدرت خرید داخلی مارک د را به خطر بیندازد تا از برابری های ظاهرا بیش از حد ارزش لیر و پوند استرلینگ حمایت کند. (10)

البته سنتی است که "دلالان" را مقصر بحران های ارزی بدانیم همانطور که برای کسانی که در بازارهای ارز فعالیت می کنند سنتی است و میلتون فریدمن (1953) ادعا می کند که "به طور کلی گمانه زنی ها تثبیت می شوند تا برعکس". مدیران صندوق های بازنشستگی یا اداره ارز شرکت های بین المللی می توانند با برخی از عدالت ها خاطرنشان کنند که صرفا وظیفه خود را برای محافظت از مشتریان و سهامداران خود در برابر خطر انجام می دهند. جدا کردن فعالیت های "دلالان" از فعالیت های معامله گران عادی در واقع تقریبا غیرممکن است: کل گردش مالی در سراسر جهان در بازارهای ارز خارجی بیش از 1000 میلیارد دلار در روز است .

مکانیسم هایی که منجر به بحران های ارزی می شود اکنون بیشتر توسط حوادث اخیر در جنوب شرقی اسیا نشان داده شده است.

"هنگامی که دولت ها نرخ ارز ثابت را در یک دوره معقول طولانی اجرا می کنند برخی از سرمایه گذاران شروع به اعتماد می کنند در حالی که برخی دیگر این کار را نمی کنند. به احتمال زیاد معتقدان به نرخ بهره در خارج از کشور نگاه می کنند و نرخ بهره را با نرخ بهره اغلب بسیار بالاتر در خانه مقایسه می کنند و تصمیم می گیرند به ارز خارجی وام بگیرند و در خانه وام دهند." (11)

اگر میخ سپس با شکست مواجه, نتایج ویرانگر هستند. دارایی های داخلی دیگر با بدهی های ارزی وام گیرندگان مطابقت ندارد. این ارز سقوط می کند و گمانه زنی ها را تشدید می کند و ورشکستگی را در سراسر بخش خصوصی گسترش می دهد.

بنابراین نتیجه گیری از بحران اسیا این است که انتخاب رژیم نرخ ارز در دنیای مدرن محدود است.

نرخ های شناور رایگان هنوز امکان پذیر است. بنابراین در انتهای دیگر این طیف تابلوهای ارزی قرار دارند که عرضه پول یک کشور توسط ارز خارجی پشتیبانی می شود اما سیاست پولی مستقل غیرممکن است.

"میخ قابل تنظیم" سیستم های نرخ ارز, با این حال, تنها تحت یکی از دو شرایط امکان پذیر است: باید کنترل بر حرکت سرمایه وجود داشته باشد ; یا باید یک وام دهنده بین المللی از توچال گذشته وجود داشته باشد.

یکی دیگر از ملاحظات عمده ای که توسط نظریه سنتی اوکا به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته است این مزیت است که باید از بخشی از یک اقتصاد نسبتا خودکامه حاصل شود. همانطور که تولاس (1997) گفته است:

"بزرگ, نسبتا بسته و متنوع اقتصاد قادر به جذب شوک های خارجی به راحتی از کوچکتر است, باز تر, و اقتصاد کمتر متنوع".

یک مثال از اثرات مختلف شوک قیمت نفت در دهه 1970 مطرح شد.

"تخمین زده می شود که افزایش قیمت نفت در سالهای 1978-79 در ایالات متحده 1.0 درصد و در ایالات متحده 2.1 درصد و در ژاپن 4.5 درصد کاهش یافته است. تخمین زده می شود که کاهش قیمت نفت از سال 1985 تا 86 در ایالات متحده 0.3 درصد افزایش داشته باشد که 2.4 درصد در ژاپن و 2.5 درصد در ژاپن است."

تاولاس نتیجه می گیرد که

"اگر همه پانزده کشور اتحادیه اروپا در نهایت به شکل یک منطقه ارز, سپس بیش از 60 درصد از تجارت خارجی فعلی خود را می توان به عنوان داخلی طبقه بندی به طوری که شترمرغ استرالیایی خواهد بود یک اقتصاد بسیار بسته تر از هر یک از اعضای فردی خود را"

با فرض این که همه پانزده کشورهای عضو اتحادیه اروپا در نهایت پیوستن به شترمرغ, نسبت تولید ناخالص داخلی معامله خواهد شد از حدود سقوط 30% از تولید ناخالص داخلی به اطراف 10%. همزمان, اقتصاد اتحادیه اروپا خواهد بود بسیار متنوع, و در نتیجه کمتر در معرض شوک در بخش های خاص. این بزرگترین اقتصاد واحد جهان خواهد بود که حدود 30 درصد از تولید جهان را تشکیل می دهد.

نرخ ارز ثابت و یا یک ارز واحد?

میس (1992) همچنین مشاهده کرده است که مقاله ماندل در سال 1961 در مورد اوکا همیشه تمایز کاملا واضحی بین یک ارز واحد و نرخ ارز ثابت ایجاد نمی کند. به عنوان مثال تعریف او از یک منطقه ارز بهینه "دامنه ای است که نرخ ارز ثابت است". توضیح احتمالا نگرانی او در درجه اول با "اهداف سنتی اقتصاد کلان: اشتغال کامل, قیمت های پایدار و تعادل خارجی" و همچنین جنجال نرخ ارز شناور/ثابت دهه 1960 بود.

با این وجود میس تعدادی از مزایا را مشخص می کند که از یک ارز واحد حاصل می شود اما از نرخ ارز ثابت حاصل نمی شود.

  • "هزینه های معامله: یک ارز واحد هزینه های تبدیل ارز و مصون سازی را از بین می برد. این پس اندازها می تواند به 0.3 تا 0.4 درصد از تولید ناخالص داخلی جامعه اروپا برسد (کمیسیون جامعه اروپا (1990)) .;
  • شفافیت قیمت ها: همانطور که کالاها و خدمات با همان ارز قیمت گذاری می شوند, این امر باعث تقویت ادغام کالاها و بازارهای عاملی می شود;
  • اعتبار: یک ارز واحد از همان ابتدا حداکثر اعتبار را به اتحادیه پولی می دهد زیرا خروج از اتحادیه را بسیار دشوار می کند, چیزی که برای تصمیمات سرمایه گذاری بلند مدت از اهمیت حیاتی برخوردار است.;
  • مزایای خارجی: فقط با یک ارز واحد اتحادیه پولی می تواند منجر به بازنگری نقش ارزها در صحنه بین المللی شود".

مایس همچنین مشاهدات مهمی را مطرح می کند که" ادغام پولی بخشی از یک فرایند ادغام عمومی تر است " - نکته ای که توسط پلاگیدها نیز تاکید شده است (1996):

"تلاشهای اروپا برای ایجاد یک ارز واحد تنها با اشاره به اقتصاد قابل درک نیست".

همگرایی, واگرایی و تنوع.

مقاله پی بی کنن در سال 1969 بر اهمیت تنوع محصول به عنوان معیاری برای ترسیم یک منطقه ارزی مطلوب تاکید کرد. او معتقد بود که

"تنوع در ترکیب محصولات یک کشور ممکن است بیشتر از تحرک نیروی کار مرتبط باشد".

هرچه یک منطقه خاص تخصص بیشتری داشته باشد در معرض شوک های نامتقارن قرار می گیرد. از این رو منطقه ای که درجه بالایی از تخصص منطقه ای وجود داشت برای یک منطقه واحد ارزی نامناسب بود. برعکس منطقه ای با تنوع گسترده تولید-و در نتیجه ممکن است از درجه بالایی از خودکفایی نیز برخوردار باشد - بسیار مناسب بود.

در مقابل این هیچ درگیری با تاکید موندل و مک کینون بر تحرک فاکتور و تجارت باز وجود ندارد. اما این بر این فرض است که حرکت رایگان - به ویژه کالاها و سرمایه - منجر به افزایش تخصص منطقه ای نخواهد شد. اگر جنبش رایگان, با این حال, کند افزایش تخصص وجود دارد یک پارادوکس: تحرک عامل است که یک شرط برای یک منطقه ارز مطلوب خواهد یکی از شرایط دیگر فرسایش, تنوع. در زمینه اتحادیه اروپا, بازار واحد ممکن است یک ارز واحد نیاز; اما می تواند شرایط است که شترمرغ استرالیایی ممکن از بین ببرد.

به نظر می رسد پلاگیدیس (1996) متقاعد شده است که این در واقع همان چیزی است که رخ خواهد داد.

"اگر چه دیدگاه رسمی اروپا اصرار بر توانایی شترمرغ استرالیایی به همگرا ساختارهای تولید در سراسر اروپا, نظریه اقتصادی برگ هیچ شکی نیست که عمیق تر ادغام بازار, بالاتر از تخصص محصول".

و همچنین تفاوت های شدید در شوک های موثر بر کشورهای به اصطلاح" هسته "اروپا و" کشورهای حاشیه ای " مشاهده شده توسط بایومی و ایچنگرین (1992) - به بخش بعدی مراجعه کنید.

پیترز (1995) در بررسی اثرات احتمالی ایمو بر بازارهای کار نیز به این موضوع می پردازد. با این حال او مشاهده می کند که

"جغرافیای اقتصادی معمولا به دو مکتب فکری تقسیم می شود "مدرسه همگرایی" کاهش تدریجی اختلافات فضایی را پیش بینی می کند در حالی که "مدرسه واگرایی" انتظار رشد دارد".

پیش بینی همگرایی بر اساس مکانیسم های عادی اقتصاد کلاسیک است. اگر نرخ دستمزد یا بازده سرمایه گذاری بین دو منطقه متفاوت باشد در نهایت با تجارت و/یا مهاجرت نیروی کار و جابجایی سرمایه برابر می شوند.

پیش بینی واگرایی مدل کلاسیک را با معرفی عواملی مانند اقتصاد مقیاس اصلاح می کند. مثلا, اقتصادهای خارجی مثبت ممکن است رخ دهد به عنوان یک نتیجه از تراکم: غلظت تخصصی تامین کنندگان, بسیار ماهر نیروی کار, دانش نشت اور از شرکت های همسایه نزدیکی به مشتریان. علاوه بر این

"تجمع یا قطب های رشد تمایل به تقویت خود دارند و بنابراین منجر به اختلافات منطقه ای بیشتری می شوند" (پیترز, 1995).

شواهد تجربی نشان می دهد که این مکانیسم به ویژه در مورد صنایع با تکنولوژی بالا قابل توجه است-به عنوان مثال "دره سیلیکون" در کالیفرنیا و معادل های کوچک مانند کمبریج در انگلستان - که تمایل به حمایت از این استدلال که تخصص منطقه ای افزایش خواهد یافت. به طور کلی ظهور یک "مثلث طلایی" اروپایی بین دره پو و لندن در یک زمان به عنوان تایید پایان نامه واگرایی ذکر شد.

با این حال, هر دو نظریه و تجربه عملی نشان می دهد که تجمع نیز اثرات خارجی منفی را به همراه دارد: ازدحام, کمبود مهارت, افزایش هزینه های نیروی کار, هزینه های حمل و نقل بالا, الودگی و به طور کلی رو به وخامت محیط زیست. اینها حداقل رشد تجمع را کند می کنند. مناطق کمتر توسعه یافته, در مقابل, همچنین دارای جاذبه های مثبت - برای تکنولوژی بالا و همچنین برای سایر صنایع: قیمت زمین پایین, سایت های میدان سبز, هزینه های کار رقابتی و محیط کار و زندگی دلپذیر. یک نمونه بارز مدرن سواحل غربی ایرلند است که اخیرا ایجاد یک صنعت رایانه در برابر هر گونه نظریه تخصص منطقه ای ثابت استدلال می کند.

اینکه عوامل همگرا یا واگرا غالب باشند در واقع به نظر می رسد که تعادل خوبی دارند (به کادر 3 مراجعه کنید: "همگرایی یا واگرایی? تحلیل کروگمن"). گنجاندن یک منطقه در یک بازار واحد ممکن است منفی داشته, اثر مثبت یا خنثی. پیترز به "اثر مرز" اشاره می کند که

"فرض می کند که حداقل سطح فعالیت اقتصادی باید وجود داشته باشد تا یک منطقه عقب مانده بتواند از نظر اقتصادی عقب بیفتد. اگر فعالیت اقتصادی هرگز به این حد نرسد یا سقوط نکند مثلا پس از تعطیلی یک کارخانه بزرگ فولاد منطقه ممکن است نتواند بهبود یابد."

از سوی دیگر او مشاهده می کند که ورود بازار واحد تا کنون به نظر نمی رسد تا به حال اثر پیش بینی شده توسط نظریه:

"از نظر تولید ناخالص داخلی سرانه, ترین کشورهای عقب مانده اتحادیه اروپا قادر به گرفتن تا درجه قابل توجهی شده است".

در نهایت تجزیه و تحلیل بیکاری منطقه ای توسط اوبستفلد و پری (1998) نشان می دهد که مناطق بیکاری بالا در کشورهای عضو اتحادیه اروپا در طول زمان ثابت مانده اند.

پیترز نتیجه می گیرد که

"نظریه تجارت بین المللی و جغرافیای اقتصادی استدلال هایی را برای توضیح همگرایی و واگرایی بین مناطق فراهم می کند. مشاهدات تجربی نیز نتایج مبهمی به همراه دارد"

تمرکز یا پراکندگی فعالیت اقتصادی به طور کلی بین مناطق البته با درجه تخصص منطقه ای یکسان نیست. اصول تقسیم کار و مزیت نسبی در واقع می تواند به این معنی باشد که تخصص بهترین راه را برای جبران مناطق "عقب مانده" فراهم می کند.

با این وجود مثال صنایع با فناوری پیشرفته نشان می دهد که همان ابهام اعمال شده در مورد تمرکز در مورد تخصص نیز صدق می کند و صنایع و بنگاه های خاص موظف به انتخاب های مشابه در حاشیه صنعت به طور کلی هستند.

در دنیای واقعی چنین انتخابهایی به ندرت بر مبنای نظریهی اقتصادی محض صورت میگیرد. عوامل نهادی-و به ویژه محیط مالی - اغلب می توانند تعیین کننده باشند. یکی از نشانه های این ابتکار اخیر کمیسیون برای محدود کردن "رقابت مالیاتی ناعادلانه" در بازار واحد و بحث بعدی در مورد نقش رژیم های مالیاتی در تصمیمات مکان صنعتی است.

ارقام مربوط به اشتغال بر حسب بخش در طول زمان نیز برعکس چیزی است که توسط پلاگیدیس (1996) ادعا می شود. به نظر می رسد ادغام بازار - که در کل دوره برنامه بازار واحد از زمان انتشار اولیه در سال 1985 تا پایان عملی در اواسط دهه 1990 اتفاق می افتاد-به جای افزایش تخصص در حال کاهش است.

جدول 1 , مثلا, می دهد ارقام برای اشتغال در بخش کشاورزی در طول دهه 1986-1996. این نشان می دهد نه تنها یک سقوط مداوم در درصد نیروی کار شاغل در کشاورزی اتحادیه اروپا, بلکه همگرایی ثابت بین درصد در کشورهای مختلف عضو, به عنوان انحراف استاندارد در حال سقوط اندازه گیری (انحراف).

جدول 2 ارقام معادل اشتغال در صنعت را نشان می دهد. در این مورد شده است شباهت مشخص شده از ساختار در سراسر اتحادیه اروپا وجود دارد, به عنوان انحراف استاندارد کم اندازه گیری; بلکه تغییر کمی در انحراف در طول دوره.

جدول 3 شامل اشتغال در بخش خدمات است. در اینجا الگوی همان است که در مورد کشاورزی (هر چند اشتغال در حال افزایش است به جای کاهش): به این معنا که, همگرایی ثابت در درصد در کشورهای مختلف عضو.

این ارقام با هم ترکیب شده اند و همه الگوی یکسانی از جنبش های اشتغال را نشان می دهند: تغییر از کشاورزی به صنعت همراه با تغییر از صنعت به خدمات. اجازه می دهد برای بزرگ و نسبتا ناگهانی تغییر لوکزامبورگ از صنعت به خدمات در اوایل دهه 1990 تصویر یک بار دیگر از همگرایی به جای واگرایی با تبدیل به خدمات اگر هر چیزی بیشتر مشخص شده در این کشورها - مانند المان و یونان و اسپانیا و پرتغال - که این بخش بود نسبتا کمتر اهمیت در ابتدای دوره است.

البته این تحلیل فقط بر اساس سه دسته گسترده کشاورزی و صنعت و خدمات مورد استفاده پلاگیدیس است. شکستن دقیق تر توسط بخش ممکن است برخی از ضد روند نسبت به تخصص نشان می دهد. این یافته گسترده با این وجود مفید است که نشان می دهد بازار واحد تا کنون هیچ مانعی بر سر راه ایمو در خطوط پیش بینی شده توسط کنن ایجاد نکرده است.

جدول 1: اشتغال در بخش کشاورزی به عنوان یک درصد از کل (اتحادیه اروپا 12)

-BDKDGrEFایرلILNLPUK انحراف
19863.26.05.028.516.27.616.110.53.85.121.52.2 8.3
19912.65.43.220.710.45.613.78.33.24.517.32.2 6.2
19962.73.92.920.38.64.811.26.72.63.812.22.0 5.5

جدول 2: اشتغال در صنعت به عنوان یک درصد از کل (اتحادیه اروپا 12)

-BDKDGrEFایرلILNLPUK انحراف
198632.028.740.326.231.831.329.733.230.026.833.934.0 3.8
199127.926.038.627.232.328.828.631.530.125.233.227.9 3.7
199627.626.435.322.929.426.527.332.222.923.231.327.4 3.8

جدول 3: اشتغال در خدمات به عنوان یک درصد از کل (اتحادیه اروپا 12)

-BDKDGrEFایرلILNLPUK انحراف
198664.865.354.745.352.061.154.256.466.268.144.563.8 8.1
199169.568.658.252.257.365.657.360.166.770.249.469.9 7.3
199669.669.761.856.862.068.661.461.174.473.156.570.6 6.2

جعبه 3: همگرایی یا واگرایی? تحلیل کروگمن

کروگمن (1991) از لحاظ نظری بررسی کرد که اگر دو اقتصاد در ابتدا منزوی با تمرکز بر هزینه های معامله و حمل و نقل ادغام شوند چه اتفاقی می افتد.

برای اولین بار از دو اقتصاد - بزرگ "مرکزی" کشور, ج - با هزینه های تولید بالا در یک بخش خاص مشخص شد, اما هزینه های توزیع کم, از بسیاری از بازارهای داخلی شد.

اقتصاد دوم-یک کشور کوچک "محیطی", پ - با هزینه های تولید پایین در همان بخش مشخص شد; اما هزینه های حمل و نقل و معامله در تامین مشتریان در ج متحمل می شوند.

به دنبال ادغام از طریق کاهش تعرفه ها و سایر موانع تجارت بین این دو فرض بر این بود که کل تولید در بخش مورد نظر در کشور با کمترین هزینه کل قرار می گیرد. مزایای محلی نسبی با تغییر در رابطه هزینه های تجاری (تعرفه ها, حمل و نقل و هزینه های معامله) با هزینه های تولید تعیین می شود. وضعیت کشور پ در شکل 3 نشان داده شده است. اگر هزینه های تجاری بالا باقی می ماند (الف), ج و پ هر ادامه به تولید برای بازارهای خود را. اگر هزینههای تجارت به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند تولید برای بازارها در سی به کشور منتقل میشود پ.

شکل 3: مزیت مکانی کشور پ

نتیجه یک منحنی شکل بود: کشور پ از ادغام اقتصادی ضرر خواهد کرد مگر اینکه نسبت هزینه های تجاری ثابت بماند یا به طور قابل توجهی کاهش یابد.

بهینه و زنده ماندن

اگرچه اظهارات مایس در مورد شیفتگی اقتصاددانان از کلمه "بهینه" ممکن است مضحک باشد اما نکته مهمی را بیان می کند. همانطور که سزارانو (1985 و 1992) مشاهده می کند:

مقاله 1961 موندل در واقع چندان نگران این نبود که مناطق خاص ارزی (در این مورد ایالات متحده و کانادا) به همان اندازه مطلوب باشند که ممکن است یک ترتیب جایگزین ترجیح داده شود. اوبستفلد (1985) با پذیرش فرض موندل مبنی بر اینکه منطقه ارزی مطلوب جهان است معتقد بود که نظریه اوکا را می توان به عنوان یک رژیم سیاسی "بهترین" در نظر گرفت.

"در جهان بدون مشکلات تثبیت اقتصاد کلان و یا هزینه های تنظیم, اطلاعاتی راحتی از نرخ ارز ثابت خواهد بود یک استدلال قاطع در برابر شناور".

تجربیات اقتصاد ایالات متحده در اوایل دهه 1980 همچنین "یک اشکال مهم در استفاده از ایده بهینه منطقه ارز در مناطق واقعی ارز"را نشان داده بود. افزایش ارزش بین المللی دلار "تقاضا را به طور نابرابر بین بخش های اقتصاد ایالات متحده توزیع کرده و به کشاورزی و برخی صنایع تولیدی صدمه زده است". شوک ها به طور متفاوتی بر روی بخش هایی که عوامل تولیدی حداقل به طور موقت بی حرکت بودند کاهش یافته بود. این به این معنی است که ایالات متحده به عنوان یک منطقه ارز مطلوب واجد شرایط نیست?

مطالعات دیگر در رابطه با شترمرغ به نتایج نامشخصی رسیده اند. اگر چه برخی (مثلا, کوری, لوین و پرلمن 1996) پیدا کرده اند که منطقه یورو است به احتمال زیاد به انجام بد در رابطه با شوک های نامتقارن در مقایسه با رژیم های پولی غیر شرکت جایگزین, دیگران (مثلا, ملیتز 1995) این نتیجه رسیده اند که کل سوال از شوک های نامتقارن بازی کرده است "برجستگی اغراق".

فانکه (1996) در مطالعه تطبیقی شوکهای عرضه در المان و اروپا خاطرنشان کرد: "مشکل شناسایی شوکهای واقعی که تجربه شدهاند" و در رابطه با مقاله ملیتز مشاهده میکند که "فرضیه شوکهای متقارن در مقابل شوکهای نامتقارن چندان عملیاتی نیست و به راحتی قابل تست نیست" (فانکه, پانویس شماره 2.)

با توجه به اصطلاحات سزارانو, از این رو, سوال اصلی که مربوط به این مطالعه است نه اینکه اتحادیه اروپا یک منطقه ارز مطلوب است, به عنوان اینکه یک منطقه قابل دوام است.

یادداشتها

10. برای تجزیه و تحلیل از این وقایع, گزارش برای دیدن 1992 از کمیته فرمانداران بانک مرکزی ( مارس 1993 ), قبل از مکان نما از موسسه پولی اروپا و بانک مرکزی اروپا. همچنین گزارش از کمیته امور اقتصادی و پولی پارلمان اروپا و سیاست صنعتی (پلی اتیلن 205.217, 1993). r

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.