عرضه و تقاضای کل

  • 2022-09-27

به عنوان یک دانشجوی اقتصاد دانشگاه، ممکن است امیدوار باشید که پاسخ سؤالات بزرگی مانند "دولت چگونه می داند در صورت وقوع رکود چه کاری انجام دهد؟" را بهتر درک کنید. یا «وقتی تورم از کنترل خارج شد، بانک مرکزی چه باید بکند؟»

هر چه عمیق تر به دنیای اقتصاد بروید، این سوالات پیچیده تر می شوند. اما خبر خوب این است که در سطح بالا، توضیحات به همان اندازه که اکثر مردم معتقدند مرموز نیستند. در واقع، زمانی که خواندن این را به پایان رساندید، ممکن است بتوانید این موارد را بسیار زیبا توضیح دهید.

اگر می‌خواهید در مهمانی بعدی که می‌روید، باهوش‌ترین فرد اتاق به نظر برسید، به خواندن ادامه دهید.

تجزیه و تحلیل تقاضای کل و عرضه کل

تجزیه و تحلیل سطح بالای تقاضای کل (AD) و عرضه کل (AS) مستلزم درک هر یک از اجزای کلیدی و نحوه تعامل آنها است. دلیل این امر این است که تعامل بین این ایده‌های مهم سرنخ‌های لازم برای پاسخ به سؤالاتی مانند "چگونه بیکاری را کاهش دهیم؟" به سیاست‌گذاران می‌دهد. و اگر تورم و بیکاری در سطوح غیرقابل قبولی باشد چه باید بکنیم؟

بیایید به طور خلاصه به هر مفهوم شیرجه بزنیم.

تقاضای کل

وقتی به تقاضای کل (AD) فکر می‌کنید، فقط باید به خودتان و دوستانتان نگاه کنید. خیلی ساده، مفهوم پشت AD این است که یک رابطه مستقیم بین سطوح قیمت کل و کل تولید تقاضا در یک اقتصاد وجود دارد.

به‌طور دقیق‌تر، این رابطه یک رابطه معکوس یا منفی است، زیرا هر چه سطوح قیمت بالاتر باشد، «مواد» کمتری می‌توانید بخرید، زیرا همه چیز برابر است.

اقتصاددانان گروه هایی را که AD را تشکیل می دهند به چهار دسته کلی تعریف می کنند: هزینه های مصرف کننده (C)، هزینه های سرمایه گذاری تجاری (I)، هزینه های دولتی (G) و صادرات خالص (X-M).

فرمول مورد استفاده برای تعیین کمیت سطح کل تولید تقاضا به شرح زیر است:

هنگامی که به صورت گرافیکی بررسی می شود، رابطه بین سطوح قیمت و مقادیر تقاضا شده در شکل 1 نشان داده شده است.

همانطور که در شکل 1 مشاهده می کنید، بین سطوح قیمت کل و مقدار کل تولید تقاضا شده رابطه منفی وجود دارد.

تغییرات در تقاضای کل

هنگامی که تقاضا برای یک کالا یا خدمات فردی با قیمت معین تغییر می کند، این منجر به تغییر در منحنی تقاضا برای آن کالا یا خدمات می شود. به طور مشابه، زمانی که AD برای همه کالاها و خدمات در سطوح قیمت کل تغییر می کند، این منجر به تغییر در منحنی AD می شود.

چه عواملی می توانند باعث تغییر در منحنی AD شوند؟خوب، چندین.

برخی از مهم‌ترین عواملی که می‌توانند باعث تغییر AD شوند عبارتند از: تغییر در انتظارات مصرف‌کننده و کسب‌وکار، تغییر در سیاست‌های مالی یا پولی، تغییرات در ثروت و تغییر در سرمایه در یک اقتصاد.

به عنوان مثال، اگر مصرف کنندگان انتظار داشته باشند در آینده نزدیک درآمد قابل تصرف بیشتری داشته باشند، تقاضای فعلی آنها احتمالاً در سطوح قیمت معین افزایش می یابد و منحنی AD را به سمت راست تغییر می دهد.

به طور مشابه، اگر شرکت‌ها انتظار داشته باشند شرایط اقتصادی در آینده نزدیک بدتر شود و منجر به کاهش فروش شود، احتمالاً هزینه‌های جاری خود را تعدیل خواهند کرد.

دو مورد از مهم ترین دلایل تغییر در تقاضای کل شامل سیاست های مالی و پولی است.

سیاست مالی می تواند به دو شکل باشد. اولین مورد، هزینه های دولت ها برای کالاها و خدمات نهایی است. به عبارت دیگر، G در GDP = C + I + G + (X - M). از آنجایی که مخارج دولت مستقیماً بر تولید ناخالص داخلی تأثیر می‌گذارد، دولت‌ها می‌توانند هزینه‌های خود را افزایش یا کاهش دهند تا تغییرات تقاضای کل را به سمت راست یا چپ انجام دهند.

علاوه بر مخارج مستقیم برای کالاها و خدمات نهایی، دولت‌ها می‌توانند با تغییر نرخ‌های مالیاتی، سیاست‌های مالی را نیز عملی کنند و در نتیجه درآمد پس از کسر مالیات خانوارها و شرکت‌ها را افزایش یا کاهش دهند.

هم هزینه‌های مستقیم و هم تغییرات نرخ مالیات توسط دولت‌ها می‌تواند بر تقاضای کل تأثیر بگذارد تا تغییراتی در تولید ناخالص داخلی و سطح قیمت‌ها در واکنش به شرایط اقتصادی ایجاد کند.

به طور مشابه، بانک‌های مرکزی می‌توانند از سیاست‌های پولی برای ایجاد تغییرات در تقاضای کل، و در نتیجه، تأثیر بر تولید ناخالص داخلی و سطح قیمت‌ها استفاده کنند. به طور کلی، بانک‌های مرکزی می‌توانند عرضه پول یا نرخ بهره را در یک اقتصاد از طریق مجموعه‌ای از ابزارهایی که در اختیار دارند، تغییر دهند. این تغییرات در عرضه پول و نرخ‌های بهره بر مخارج سرمایه‌گذاری مصرف‌کننده و تجاری تأثیر می‌گذارد، به عبارت دیگر، C و I در GDP = C + I + G + (X - M).

در ساده‌ترین شکل، زمانی که بانک مرکزی عرضه پول را تغییر می‌دهد، عدم تعادل بین عرضه پول و تقاضای پول منجر به تغییر در نرخ‌های بهره به منظور برقراری مجدد تعادل در بازار پول می‌شود. وقتی نرخ بهره تغییر کند، رفتار پس‌انداز خانوارها نیز تغییر می‌کند. علاوه بر این، از آنجایی که شرکت‌ها عموماً از وام‌ها برای سرمایه‌گذاری استفاده می‌کنند، تغییر در نرخ‌های بهره باعث می‌شود که این وام‌ها گران یا کمتر شوند و در نتیجه مستقیماً بر تمایل شرکت‌ها برای سرمایه‌گذاری تأثیر می‌گذارند.

برای درک بهتر این ابزارهای قدرتمند سیاست اقتصادی، توضیحات StudySmarter ما را برای سیاست مالی و سیاست پولی بررسی کنید.

عرضه کل

شریک مربوطه برای تقاضای کل ، عرضه کل است.

عرضه کل به طور مؤثر رابطه بین سطح قیمت در یک اقتصاد و میزان کالاهای نهایی و شرکتهای خدمات حاضر به تولید است.

دامنه های عرضه کل به سمت بالا می رود زیرا ، همه چیز برابر است ، قیمت های کل بالاتر در یک اقتصاد است ، تولید کالاها و خدمات نهایی یا تولید ناخالص داخلی ، شرکت ها مایل به تولید هستند.

برای درک بهتر عرضه کل ، ما با غواصی به منحنی عرضه کل کوتاه شروع خواهیم کرد.

منحنی عرضه کل کوتاه

منحنی عرضه کل کوتاه مدت رابطه مثبت بین سطح قیمت کل و میزان کالاهای نهایی و خدمات شرکتهای حاضر به تولید آن را نشان می دهد.

برای درک بهتر این رابطه مثبت و ماهیت شیب دار به سمت بالا منحنی عرضه کل ، درک مفهوم سودآوری به طور کلی مهم است.

به طور گسترده ، سود یک شرکت را می توان با یک فرمول بسیار ساده و بصری توصیف کرد:

از آنجا که رابطه مثبت مستقیمی بین سود یک شرکت و قیمت کالای خوب یا خدماتی که تولید می کند وجود دارد ، منحنی عرضه کل نیز رابطه مثبتی دارد ، از این رو شیب رو به بالا منحنی عرضه کل.

متوجه خواهید شد که قسمت دوم فرمول سودآوری در حدود هزینه برای تولید واحد خروجی متمرکز شده است. هزینه های تولید به اشکال مختلفی حاصل می شود ، اما به طور کلی ، دستمزد کارمندان معمولاً بیشترین بخش از هزینه های تولید را تشکیل می دهد. علاوه بر این ، در کوتاه مدت ، این هزینه ها تا حد زیادی انعطاف پذیر است.

دستمزدها به ویژه به دلیل توافق نامه های کار قبلی ، و همچنین توافق های غیررسمی یا شرایطی که وجود دارد که بنگاه ها را از تغییر دستمزدها به کارمندان خود می پردازند ، در کوتاه مدت در کوتاه مدت انعطاف پذیر نیستند. اقتصاددانان برای توضیح این هزینه ها در کوتاه مدت از دستمزد اسمی یا مبلغ واقعی دلار که به کارمندان خود می پردازند ، استفاده می کنند.

به عنوان مثال ، اگر یک شرکت دستمزد اسمی را کاهش دهد ، به کارمندان خود می پردازد ، برخی از کارمندان ممکن است این شرکت را ترک کنند تا برای رقیب خود کار کنند. وجود حداقل دستمزدها نیز در کوتاه مدت بر ماهیت آهسته حرکت دستمزدهای اسمی تأثیر دارد. به همین دلیل گفته می شود که دستمزدها در کوتاه مدت "چسبنده" هستند.

اگرچه همه هزینه ها مانند دستمزد اسمی "چسبنده" نیستند ، اما هنوز درست است که بسیاری از هزینه های تولید در کوتاه مدت به راحتی قابل تغییر نیست. در نتیجه ، منحنی عرضه کل کوتاه به سمت بالا شیب می یابد زیرا ، با قیمت های بالاتر ، تولید کنندگان سود بالاتری کسب می کنند ، بنابراین آنها بیشتر تولید می کنند. اگر هزینه های کوتاه علی رغم افزایش سطح کل قیمت تغییر نکرده باشد ، حتی برای تولید کنندگان نیز بهتر است. شکل 2 رابطه مثبت بین سطح قیمت کل و عرضه کل را نشان می دهد.

شکل 2 - عرضه کل

تغییر در منحنی عرضه کل کوتاه

همانطور که می توانید تصور کنید ، هنگامی که تغییر در سطح قیمت کل با تغییر مربوط به سطح تولید کل برآورده می شود ، این یک حرکت در طول منحنی عرضه کل کوتاه است.

با این حال ، اگر تعجب می کنید که آیا منحنی عرضه کل کوتاه می تواند تغییر کند ، جواب مثبت است.

چه عواملی باعث چنین تغییر می شود؟برای پاسخ به این سؤال ، ابتدا باید از خود بپرسیم "چه چیزی باعث می شود بنگاه های اقتصادی در هر سطح قیمت کل تولید کم و بیش تولید کنند؟"

احتمالاً لازم نیست خیلی طولانی فکر کنید تا متوجه شوید که تغییرات ناگهانی در هزینه های تولید در سود واحد کوتاه تأثیر می گذارد.

به عنوان مثال ، اگر یک هزینه کلیدی تولید به طور ناگهانی افزایش یابد ، همه چیز برابر است ، پس تمام سود واحد شرکت در هر سطح قیمت کل کاهش می یابد. بنابراین اگر به طور ناگهانی قیمت نفت یا برق افزایش یابد ، این امر باعث تغییر چپ در منحنی عرضه کل کوتاه می شود.

یک عامل کمتر شهودی که می تواند باعث تغییر در منحنی عرضه کل کوتاه شود ، تغییر در بهره وری کلی است.

بهره وری ، به ساده ترین شکل ، میزان یا نرخ خروجی است که یک واحد ورودی می تواند در مدت زمان معینی تولید کند. بنابراین ، به عنوان مثال ، اگر تغییر در فناوری به کارمندان اجازه می دهد تا در یک ساعت سطح یا نرخ تولید خود را افزایش دهند ، همه چیز برابر است ، این بدان معنی است که کالاها و خدمات بیشتری را می توان بدون تغییر در هزینه های ورودی تولید کرد ،که سود واحد را افزایش می دهد. و از آنجا که ما می دانیم که افزایش سود واحد منجر به افزایش تولید کل با هر قیمت معین می شود ، این امر منجر به تغییر سمت راست در منحنی عرضه کل کوتاه می شود.

عرضه کل بلند مدت

منحنی عرضه کل بلند مدت با این ایده که فاکتورهای تولید هزینه های ثابت دارند ، از بین می رود زیرا در دراز مدت ، هزینه های ورودی می تواند بسیار انعطاف پذیر باشد. به عنوان مثال ، دستمزد اسمی می تواند در طولانی مدت مجدداً مورد بحث قرار گیرد.

در واقع، اقتصاددانان معتقدند که قیمت کالاها و خدمات و همچنین قیمت نهاده‌های تولید، در درازمدت انعطاف‌پذیر هستند، اگر فرمول تصمیم‌گیری بنگاه‌ها را در نظر بگیریم. می بینید که هر دو متغیر سود واحد در بلندمدت انعطاف پذیر هستند. به عنوان مثال، اگر هم قیمت تولید و هم قیمت نهاده دو برابر شود، سودآوری واحد تغییر نمی کند. بنابراین خروجی تغییر نمی کند.

ایده انعطاف‌پذیری کامل قیمت ورودی و خروجی در بلندمدت توضیح می‌دهد که چرا منحنی عرضه کل بلندمدت عمودی است. به عبارت دیگر، همانطور که در شکل 3 زیر نشان داده شده است، با تغییر قیمت کل، سطح تولید تغییر نمی کند.

شکل 3 - عرضه کل بلندمدت

علاوه بر این، چیز بسیار جالبی در مورد مکان دقیق یا سطح خروجی منحنی عرضه کل بلندمدت وجود دارد. همانطور که مشخص است، تولید یا تولید ناخالص داخلی، که منحنی عرضه کل بلندمدت مشخص می کند، همان چیزی است که اقتصاددانان آن را تولید بالقوه اقتصاد می نامند. به عبارت دیگر، سطح منحنی عرضه کل بلندمدت تولید در صورتی که همه قیمت‌ها، از جمله دستمزدهای اسمی، کاملاً انعطاف‌پذیر باشند، سطح تولید بالقوه اقتصاد است.

خروجی بالقوه تولید ناخالص داخلی است که یک اقتصاد تولید می‌کند اگر همه قیمت‌ها، از جمله قیمت‌های ورودی و خروجی، کاملاً انعطاف‌پذیر باشند و همه منابع به‌طور کارآمد استفاده شوند.

مدل تقاضای کل و عرضه کل

برای اینکه بفهمید اقتصاد در سطح کلان چگونه کار می‌کند، باید به مدل تقاضای کل (AD) - عرضه کل (AS) نگاه نکنید.

مانند بسیاری از مفاهیم اقتصادی، به طور کلی، نقطه تعادل بین AD و AS چیزهای زیادی به ما می گوید. این در نقطه ای است که AD و AS به هم می رسند که به ما کمک می کند تا میزان عملکرد اقتصاد را به دو روش بسیار مهم بسنجیم: سطح قیمت کل (تورم) و تولید کل (GDP).

ساده ترین راه برای درک این مفهوم، بررسی آن در قالب تصویری یا گرافیکی است.

نمودار عرضه و تقاضای کل

اولین قدم در تعیین سلامت اقتصاد به شکل گرافیکی، قرار دادن منحنی های تقاضای کل و عرضه کل در همان نمودار است، همانطور که در شکل 4 نشان داده شده است.

شکل 4 - تقاضای کل - تعادل عرضه کل

شکل 4 محل تلاقی AD و AS را نشان می دهد (نقطه A)، جایی که بازار در تعادل کوتاه مدت است و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان راضی هستند. به طور خاص، نقطه A در شکل 4، اقتصاددانان را از سطح قیمت کل تعادلی مطلع می کند (PA) و خروجی تعادلی (GDPA) مرحله. به عبارت دیگر، در این نقطه است که مقدار خروجی عرضه شده برابر با مقدار خروجی مورد نیاز است.

تعادل بلندمدت اقتصاد کلان

ما می دانیم که در بلندمدت، اقتصاد در سطح بالقوه تولید است که در آن عرضه کل بلندمدت قرار دارد. برای یک اقتصاددان، تعادل بلندمدت کلان اقتصادی در صورتی حاصل می‌شود که تقاضای کل، عرضه کل کوتاه‌مدت و عرضه کل بلندمدت همه در همان نقطه‌ای که در شکل 5 نشان داده شده است، تلاقی کنند.

شکل 5 - تعادل بلندمدت اقتصاد کلان

شکل 5 سطح تولید ناخالص داخلی واقعی را نشان می دهد که اقتصاددانان آن را به عنوان نقطه تعادل بلندمدت اقتصاد کلان شناسایی می کنند.

با این حال، اگر اینطور نبود چه اتفاقی می افتاد؟در واقع، دقیقاً در این سناریو است که دولت و بانک مرکزی اغلب تصمیم می گیرند درگیر شوند.

به عنوان مثال، فرض کنید که اقتصاد یک سال پیش در تعادل بلندمدت بود، اما یک شوک عرضه منفی رخ داد که باعث تغییر به سمت چپ در منحنی AS کوتاه مدت شد، همانطور که در شکل 6 زیر نشان داده شده است.

شکل 6 - تعادل کوتاه مدت شوک عرضه. StudySmarter Originals

همانطور که از شکل 6 می بینید، زمانی که اقتصاد تعادل را دوباره برقرار کرد، این کار را زیر تولید بالقوه (GDP) انجام داده است.LRE) ایجاد شکاف رکودی و افزایش بیکاری. علاوه بر این، تعادل کوتاه‌مدت جدید در قیمت‌های کل بالاتر است که به معنای تورم بالاتر است. در واقع این بدترین هر دو جهان است.

در چنین شرایطی دو اقدام اصلاحی در کوتاه مدت می توان انجام داد. اول، دولت می تواند از سیاست مالی برای افزایش هزینه های خود استفاده کند و منحنی AD را به سمت راست تغییر دهد تا تولید را مجدداً در تولید ناخالص داخلی ایجاد کند.LRE.از سوی دیگر، بانک مرکزی می‌تواند از سیاست پولی برای افزایش عرضه پول استفاده کند که در نتیجه نرخ بهره پایین‌تر خواهد بود، خانوارها را به پس‌انداز کمتر و هزینه‌های بیشتر و شرکت‌ها برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های سرمایه‌ای بیشتر تشویق می‌کند، در نتیجه منحنی AD را به سمت راست تغییر می‌دهد تا دوبارهتولید ناخالص داخلی را ایجاد کندLRE. هر یک از این سیاست ها برای برقراری مجدد تعادل بلندمدت موثر است.

اما اگر نه دولت و نه بانک مرکزی تصمیم به مداخله کوتاه مدت نکنند، چه اتفاقی می افتد؟

زیبایی بلندمدت این است که همه قیمت‌ها فرصت دارند دوباره انعطاف‌پذیر شوند و با شرایط اقتصادی سازگار شوند. در مواجهه با بیکاری بالا در بلندمدت، دستمزدهای اسمی به دلیل شرایط رقابتی بازار کار و تعدیل قراردادهای رسمی و غیررسمی کاهش خواهد یافت. در نتیجه، سودآوری شرکت‌ها افزایش می‌یابد و باعث تغییر به سمت راست در کوتاه‌مدت AS، تا تولید ناخالص داخلی می‌شود.LREهمانطور که در شکل 7 نشان داده شده است دوباره برقرار می شود.

شکل 7 - تعادل بلندمدت کلان اقتصادی دوباره برقرار شد

اگرچه این امر ممکن است ایده آل به نظر برسد، اما ممکن است سال ها طول بکشد تا اقتصاد و اجزای آن برای مدت بسیار طولانی از قیمت های بالا و بیکاری بالا رنج ببرند.

تولید ناخالص داخلی ارزش افزوده

یک روش دیگر برای محاسبه تولید ناخالص داخلی وجود دارد که ذکر آن ضروری است. این رویکرد رویکرد ارزش افزوده است.

رویکرد ارزش افزوده برای محاسبه تولید ناخالص داخلی، رویکردی است که در آن ارزش تمام کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک اقتصاد جمع می‌شود، در حالی که بسیار مراقب است که ارزش تمام کالاها و خدمات واسطه‌ای که برای تولید کالاها و خدمات نهایی استفاده می‌شوند حذف شود..

دلیل اینکه اقتصاددانان مراقب خودداری از درج ارزش کالاها و خدمات واسطه ای هستند، اجتناب از شمارش مضاعف است.

به عنوان مثال، هنگام خرید یک گوشی هوشمند، منطقی و صحیح است که فرض کنیم سازنده آن تلفن همراه باید تمام هزینه‌هایی را که برای ساخت گوشی متحمل شده است، در هنگام تصمیم‌گیری درباره قیمت نهایی آن محاسبه کند. این بدان معناست که هزینه قطعات الکترونیکی که شرکت برای تولید گوشی هوشمند خریداری کرده است، از قبل بر اساس قیمتی است که سازنده از شما دریافت می کند. بنابراین اگر اقتصاددانان ارزش تمام کالاهای واسطه ای مانند قطعات الکترونیکی گوشی های هوشمند را نیز حساب کنند، ارزش واقعی تولید ناخالص داخلی در یک اقتصاد را دوبرابر شمارش کرده و بیش از حد برآورد می کنند.

عرضه و تقاضای کل - نکات کلیدی

  • فرمول مورد استفاده برای تعیین کمیت سطح کل تولید تقاضا به شرح زیر است:

سیاست مالی هزینه برای کالاها و خدمات نهایی توسط دولت ها و همچنین تعیین نرخ های مالیاتی است.

سیاست پولی تغییراتی است که در عرضه پول و متعاقب آن نرخ بهره توسط بانک های مرکزی انجام می شود.

سوالات متداول در مورد عرضه و تقاضای کل

چگونه عرضه و تقاضای کل را نمودار می کنید؟

شیب تقاضای کل به سمت پایین است که نشان دهنده رابطه منفی بین قیمت کل و تولید تقاضا است. شیب کوتاه مدت عرضه کل به سمت بالا، نشان دهنده رابطه مثبت بین قیمت ها و تولید عرضه شده است.

رابطه بین عرضه و تقاضای کل چیست؟

دامنه های تقاضای کل به سمت پایین ، نشانگر رابطه منفی بین قیمت های کل و بازده مورد نیاز است. دامنه عرضه کل کوتاه به سمت بالا می رود ، که نشان دهنده رابطه مثبت بین قیمت ها و خروجی تأمین شده است. هنگامی که با هم جمع می شوند ، تقاطع آنها سطح قیمت کل و میزان قیمت کل و تولید کل یا تولید ناخالص داخلی را فراهم می کند.

منحنی های عرضه و کل تقاضای کل را توصیف می کنند؟

منحنی تقاضای کل رابطه منفی بین قیمت های کل و بازده مورد نیاز را توصیف می کند. منحنی عرضه کل کوتاه ، رابطه مثبت بین قیمت ها و خروجی عرضه شده را توصیف می کند.

چه عواملی بر تقاضای و عرضه کل تأثیر می گذارد؟

قیمت های کل ، هزینه های فاکتور ورودی و بهره وری بر عرضه کوتاه مدت تأثیر می گذارد ، در حالی که قیمت های کل ، سطح دستمزد ، نرخ بهره و نرخ مالیات بر تقاضای کل تأثیر می گذارد.

عرضه و تقاضای کل چیست؟

عرضه كل كوتاه مدت مقدار شركتهای خروجی مایل به تولید با هر قیمت كل داده شده است ، همه چیز دیگر برابر است. تقاضای کل میزان بازده مورد نیاز نمایندگان در اقتصاد در هر سطح قیمت معین است ، همه چیز دیگر برابر است.

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.